ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

داریم می ریم جهرم

  امروز عصر با خانواده مامانیم یعنی باباجون، مامان جون و خاله هدی داریم میریم جهرم دیدن آقا دایی باباجونم و همچنین عمه جون مامانیم. انشااله فردا عصر هم بر میگردیم. خاله سارا و عمو علیرضا هم به خاطر لوبیای سحرآمیزشون که تو دل مامانیشه نمی تونن بیان. جاشون سبزه. غرض اطلاع رسانی بود. همین! ...
31 شهريور 1390

حاج خانوم یاسی

امروز صبح بابایی رفت بانک تا برا سفر حج ثبت نام کنه. باباجون و مادر جون(بابایی)زحمت کشیدن و میخوان من و بابایی رو مهمون کنن از اون طرف هم مامان جون و باباجون و خاله هدی و خاله سارا و عمو علیرضا هم قراره بیان . ما نمیدونیم باید شما رو هم ثبت نام کنیم یا لازم نیست به هرحال بابایی یکشنبه میره حج و زیارت و میپرسه که اگر برا شما هم باید نام نویسی کنیم بریم و ثبت نامت کنیم گلم. این سفر که تا ٥ ساله دیگه انشاا... قسمتمون میشه چهارمین سفر من و سومین سفر بابایی و اولین سفر شما دختر گلمه. خدایا ممنونت که باز مارو لایق زیارتت دونستی ،در پناه خودت همیشه مواظب گل یاسم باش و نور ایمان به قلب کوچولوش بتابون. آمین. ...
31 شهريور 1390

یاسمین و واکسن 4 ماهگی

روز ٢٨ شهریور نوبت واکسن یاسمین بود .صبح زودتر از همیشه یاسی رو از خواب بیدار کردم گلم عین همیشه میخندید ،خیلی دلشوره داشتم  میترسیدم مثل دفعه قبل موقع زدن واکسن خیلی اذیت شه. توی بهداشت هنوز تشکیل پرونده نداده بودیم .وقتی رفتیم خانومه یک پوشه آورد و شروع کرد به سوال پرسیدن. دختر شما پستونک میخوره؟نه شیشه پستونک چی؟نه توی چشماتون زل میزنه؟بله کامل گردن میگیره؟بله از دستاش استفاده میکنه؟بله ... بعد وزن و قد یاسی رو گرفت وزن ٦٤٤٠  قد ٦١  دور سر ٤٠ خانوم دکتر گفت با توجه به وزن موقع تولدش اگر ٥٤٠٠ هم بود ما میگفتیم خیلی خوب رشد کرده ،پس هم شیر مامانش خوبه و هم نینی خوب میخوره . وااااااااااای خدای من نوبت واکسن...
30 شهريور 1390

توانایی ها در چهارماهگی

توی این چهارماه گذشته خیلی چیزا یاد گرفتم. دیگه می دونم این زائده های کنار تنم که مامانی بهش می گه دست،‌ به درد یه کارایی می خوره. اول از همه زمانی که شیر نمی خورم به جای پستونک مدام توی لپمه، یه انگشتی، دو انگشتی و ... مدل های مختلفو امتحان می کنم با طعم های مختلف. هرچیزی که دم دستم باشه به کمک پاهام می گیرم و با دستام به سمت دهنم روانه اش می کنم. دیگه لیسکمو (دندونی) خودم می گیرم. علوسکامو میگیرم و میکشم طرف دهنم. موهای هرکی دم دستم باشه رو تا جایی که توان دارم میگیرم و می کشم. پاهامو با دستام می گیرم و سعی می کنم شست پامو به سمت دهنم ببرم. وقتی سرحال درجه یک باشم مدام آواز می خونم و صدا درمیارم. تازه زمانی که دستام تو لپم...
29 شهريور 1390

به 10000 رسیدیم

الان که خاله هدی داشت نگاه تعداد بازدید کاربرا می کرد، به یه چیز جالب برخورد. تعداد کاربرا از روز شروع به کار وبلاگم به 9999 تا رسیده! و این خاله هدی رو برآن داشت که بیاد و از همه دوستان و آشنایان و مهربانانی که میان و به وبلاگ من سر می زنن و به خصوص اونهایی که اظهار نظر می کنن، تشکر ویژه بکنه. منم از همه شما متشکرم و امیدوارم همیشه همراه و یاور من و گروه وبلاگ نویسانم باشید. دوستتون دارم یه عالمه ولی خودتون می دونید که بازم کمه بازدید     ...
29 شهريور 1390

توجه: درمورد قطره استامینوفن

مامانی نی نی های خوشگل، دیروز خاله هدی توی بیمارستان، یه اطلاعیه از وزارت بهداشت به دستش رسیده بود که طی اون خواسته بودن سریع قطره های استامینوفن ساخت شرکت حکیم جمع بشه و به دست مصرف کننده نرسه . مثل اینکه بعضی از ترکیبات قطره های ساخت این شرکت رسوب می کنه و استانداردهای لازم دارو رو نداره. خاله هدی به مامانم گفتش که حتماً توی تالار گفتگوهای نی نی سایت به همه دوستاش این قضیه رو اعلام کنه. از اونجاییکه بعضی از مامانا اونجا عضو نیستن، اینجا هم این مطلبو عنوان می کنیم. شما هم لطف کنین به همه مامانای نی نی های دوست داشتنی بگین.   ...
29 شهريور 1390

آخرين خبر:‌ كشف عكس يك ني ني دوران پارينه سنگي

طبق اطلاعات حاصله و واصله، در كنكاشي كه كاوشگران علوم عتيقه! و باستان شناسان ايراني در درون شهر شيراز انجام دادند،‌ يك فقره عكس متعلق به يك ني ني دخمل دوره پارينه سنگي كشف شد. شواهد نشان مي دهد كه صاحب اين عكس هنوز زنده است و همچنان در شهر شيراز زندگي مي كند. در دست خطهايي كه به همراه اين عكس پيدا شده، مشخص مي شود كه اين عكس توسط صاحب عكس به ني ني ياسمين زهرا تقديم شده است! كارشناسان عنوان كردند كه متاسفانه قادر به تخمين سن صاحب عكس فوق نبوده و از همه هموطنان عزيز اكيداً درخواست نمودند سوالي در اين خصوص نپرسند و يا خداي ناكرده با توجه به شواهد موجود سني را براي صاحب عكس تخمين نزنند. در پايان سرپرست كارشناسان حاضر در اين ك...
28 شهريور 1390

عكسهاي خاله هدي در عنفوان جواني (سري اول)

  يك سري از عكسهاي خاله هدي كه مربوط به عنفوان جوانيش هم هست اخيراً لو رفته و منتشر شده. مي گن اين بنده خدا،‌ روزگاري نوزاد بوده، بعد خردسال شده و بعداً هم بزرگتر شده!! پس اونطورها هم كه من فهميدم ايشون از اول به اين بزرگي نبوده! اين عكسها كه مربوط به دوران پارينه سنگي است با تلاش مامان جون در درجه اول، باباجون و تعدادي هم به لطف عمه فاطمه مامانيم گرفته شده. وضوح تصوير در حد تشخيص كودك از بزرگسال و زن از مرد است (دست مامان جونم درد نكنه توي اون دوران قحطي و جنگ تا حد توان از خاله هدي عكس گرفته و به نسبت بقيه هم سن و سالاش بيشتر عكس داره). راستي توي خانواده مادريم هرجا كه مي رم ميگن شباهتهايي به كوشولويي هاي خاله هدي دارم. الب...
28 شهريور 1390

سفرنامه یاسی(قسمت اول)

  صبح روز پنج شنبه بار و بندیل رو بستیم تا به یه سفر کوچیک بریم .یاسمین خانوم هم طبق روال هر روز صبح خوش رو و خوش خنده از خواب بیدار شد . از اول که راه افتادیم تا خود مقصد کوچولوی تپلی همش در خواب ناز به سر میبرد و فقط یکی دو بار در حد 1 دقیقه بیدار بود . وقتی رسیدیم به مهمانسرای سد یاسوج و جا و مکانمون مشخص شد به سمت آبشار حرکت کردیم .  به آبشار که رسیدیم یه چادر کرایه کردیم و نشستیم . آب و هوای یاسوج مثل شیراز بود و این همه لباس گرم و زمستونه که برای یاسمین برده بودم و قول عکسای خوشگلش رو هم اینجا خاله هدی داده بود بی مصرف موند. نهار کباب خریده بودیم و مادر جون(از این به بعد برای سهولت نوشتن به یا...
28 شهريور 1390

یاسمین و ترازوی سوپری

شنبه یاسمین برای چکاپ ٤ ماهگیش وقت دکتر داشت اما خانوم منشی زنگ زد و گفت که به جای شنبه دوشنبه بریم آخه خانوم دکتر کار دارن و مطب نمیان .من خیلی وقته که دلم میخواد ببینیم این خانوم کوچولوی من که در ظاهر تپلیه چند کیلو شده؟! تا اینکه بابای یاسمین یک پیشنهاد عالی داد که با تشویق من همراه شد .بابای یاسی پیشنهاد داد که بریم سوپریه محل و اونجا یاسمین رو با ترازوی سوپری وزن کنیم.   بقیه عکسها و مطالب در ادامه مطلب وقتی رفتیم و بابای یاسی قضیه رو برای آقای سوپری گفت آقاهه خندش گرفته بود دوتا مشتری هم داشت اونا هم میخندیدن . آقای سوپری یه روزنامه آورد و روی ترازو گذاشت و بابای یاسمین دخملم رو خوابوند روی ترازو ... بله وز...
28 شهريور 1390